مکانی برای تشنگان مدیریت
19 / 2 / 1391برچسب:, :: 13:16 ::  نويسنده : محمد امینی

به هرکدام از ما استعدادها و توانایی های متفاوتی هدیه داده شده است.همه ما در یک یا چندین رشته جوهره ی خاصی در رسیدن به اهداف و رویاهایمان داریم اما کمبودی که درما وجود دارد این است که نمی توانیم توانایی ها و استعدادهای درونمان را تشخیص دهیم.اولین قدم، کشف کردن چیزی است که شما واقعاً در آن خوب هستید، سپس باید روی آن کار کنید. قدردانی کردن از استعدادهایتان و فرض اینکه همه مردم به خوبی شما هستند کار خیلی ساده ایست. اما شاید گزینه ی اصلی این نباشد.



ادامه مطلب ...
19 / 7 / 1390برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : محمد امینی

 

شاید بسیاری از ما هر ازچند گاهی آهی ازته دل روانه افکارمان می کنیم ودر حسرت صدور حکم مدیریت درمحل کارمان شمارش معکوس آغاز می نماییم ووقتی به صفر می رسیم با دنیایی ازنا امیدی همانند صفرهای سمت چپ یاپشت اعداد بی فایده باقی می مانیم وزار .اما بیاییم واقع بین باشیم بیاییم اگر شمارش معکوس را آغازکردیم ُحداقل وقتی به صفر رسیدیم آغاز حرکت یا به عبارتی فرمان آتش باشیم . یعنی همان صفرهای سمت راست یاجلوی اعداد .همه ما نوعی مدیریم .تعجب نکنید چراکه هستیم اما یا باورنداریم یا نمی خواهیم باور کنیم .گروهی باوردارند وگروهی نمی دانند .گروهی موفق هستند وگروهی درجازدن راتجربه می کنند.ما اگر در اداره مدیر نیستیم در دایرهدوستان که می توانیم باشیم .ما اگر درکارخانه نیستیم درخانه که می توانیم باشیم ما اگرمدیریم. مدیر هم می توانیم بمانیم .....

راستی ماتنها درآرزوی مدیر شدن هستیم یا بر آرزوها نیز مدیریت می کنیم ؟ 

10 / 7 / 1390برچسب:, :: 7:53 ::  نويسنده : محمد امینی

* مسیر ناهموار تحول باید به کوشش خود مدیر پیموده شود, زیرا تحول چیزی نیست که مدیر فرمان دهد و دیگران اجرا کنند.
* به جای شغل, در پی مشتری باشید, اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد, از بیکاری نجات یافته است.
* دنیا را دوگونه می توان تغییر داد: با قلم(کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور)
* می توان مدیر مردم نبود ولی آنان را دوست داشت, اما بدون عشق به مردم نمی توان آن ها را مدیریت کرد.



ادامه مطلب ...
9 / 7 / 1390برچسب:, :: 7:0 ::  نويسنده : محمد امینی

درس آشپزي؟؟؟!!!
هر وقت مادربزرگ كيك مي‌پخت، نوه کوچکش كنار او در آشپزخانه مي‌نشست. مادربزرگ زمانی که خمير را آماده مي‌كرد، از فرصت استفاده كرده و اتفاق‌هاي هفته و همين‌طور سختی‌هاي كوچك زمان كودكي‌اش را براي او تعريف كرده و در وقت‌هاي مناسب، او را نصيحت مي‌كرد. پسرك هم، هر روز از مدرسه گله و شكايت مي‌كرد:



ادامه مطلب ...

برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 56064
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


parsskin go Up