3 نكته كوچك و 3 تغيير بزرگ
 
مکانی برای تشنگان مدیریت
9 / 7 / 1390برچسب:, :: 7:0 ::  نويسنده : محمد امینی

درس آشپزي؟؟؟!!!
هر وقت مادربزرگ كيك مي‌پخت، نوه کوچکش كنار او در آشپزخانه مي‌نشست. مادربزرگ زمانی که خمير را آماده مي‌كرد، از فرصت استفاده كرده و اتفاق‌هاي هفته و همين‌طور سختی‌هاي كوچك زمان كودكي‌اش را براي او تعريف كرده و در وقت‌هاي مناسب، او را نصيحت مي‌كرد. پسرك هم، هر روز از مدرسه گله و شكايت مي‌كرد:
-
معلم ما صفر است. فوتبال هم همين‌طور. حتي مامان و بابا هم، وقتي كه من به خانه برمي‌گردم، بي‌تفاوت هستند: چيزهايي كه تعريف مي كنم اصلا برايشان جالب و خنده‌دار نيست.
یک روز، مادر بزرگ تصمیم گرفت که ضمن شيريني‌پزي، درس مفیدی به او بیاموزد و او را متوجه زیبایی و هدفمند بودن زندگی بکند.
مادربزرگ مواد لازم را یکی‌یکی و با دقت روی میز می‌چید و پسرک مطابق معمول، مشغول شکایت کردن بود. وقتي همه چیز آماده شد مادربزرگ از او پرسيد: "مي‌خواهي يك چيز كوچک عالي به تو بدهم تا همه اين مسايل را فراموش كني؟"
-
البته!
ابتدا مادر بزرگ چند تخم‌مرغ به او داد.
-
ولي مادربزرگ اينها هم به درد نخورند.
-
واين قالب كره چطور؟ اين بسته شكر چي؟
-
مادربزرگ، همه اين چيزهايي كه پيشنهاد كرديد بي‌خود هستند! آن چيز عالي كجاست؟
-
جلوي چشم‌هايت. اگر تو هر كدام از اين مواد را به تنهايي برداري، شايد نتواني كار مهمي با آنها انجام دهي، ولي اگر آنها را به اندازه و نسبت مناسبي با هم مخلوط كني، يك كيك فوق‌العاده خواهي داشت، مگر نه؟
پسرك پس از كمي فكر جواب داد: "بله."
مادربزرگ اضافه كرد: "مي‌بيني، زندگي مثل شيريني است: بعضي وقت‌ها همه چيز پوچ و بيهوده به نظر مي‌رسد، ولي اگر مواد را در كنار هم خوب جمع كني، همه چيز درست و بی‌نظیر مي‌شود."
حق با مادربزرگ اوست! وقتي مهمترين لحظه‌ها رخ مي‌دهند، ما هميشه هوشیار نیستیم. ما ساده‌لوحانه مشغول گذراندن زندگيمان هستيم. فقط زماني كه به عقب مي‌نگريم، مي‌فهميم كه آنها لحظه‌هاي مهم يا خوبي بوده‌اند.
بياييد ياد بگيريم كه به رويدادهاي زندگيمان كه پشت سر هم مي‌آيند، به دقت نگاه كنيم: گاهي وقت‌ها لحظه‌هاي گرفتاري و غم منبع سعادت و فرصت‌هاي عالي هستند و گاهي هم تغييرهاي سخت و ملال‌آور مقدمه دوران شيرين و شاد هستند.


زني كه رکورد تمام رقیبان خود را شکست!!!
در 4 ژوييه 1952، زن جوان 34 ساله‌اي به نام فلورانس چادويك تصميم گرفت نخستين زني باشد كه شناكنان جزيره كاتالينا تا ساحل كاليفرنيا را می‌پيمايد. او قبلا ركورد شنا را در مسير مانش شكسته بود.
آن روز، 15 ساعت و 55 دقيقه پس از حركت او را به داخل قايقي كشيدند كه مادرش در آن‌جا منتظر وي بود تا گرمش كند زيرا از سرما بي‌حس شده بود.
وقتي خبرنگاران از او پرسيدند چرا زماني كه آن‌قدر نزديك به هدف بود از ادامه دادن منصرف شد، پاسخ داد كه وجود مه مانع مي‌شد كاليفرنيا را ببيند و اين امر موجب نااميدي و دلسردی‌اش شده است. او 33 كيلومتر را طي كرده بود و فقط 1 كيلومتر دیگر باقي مانده بود،
ولی پس از مدتي، او دوباره براي اين كار ناتمام آماده شد.
و اين بار هم، همچنان مه بود اما او مي‌دانست که هدف و مقصدش پشت آن مه غليظ قرار دارد... و سرانجام به پيروزی رسید. نه تنها پيروز شد بلكه توانست ركورد تمام مردان شناگر قبلي را نيز بشكند.
چادویک می‌گوید: "برنده" هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شود و "تسلیم‌شونده" هیچ‌گاه برنده.
وقتي هدفي براي خود مشخص کردید، حتي اگر مه بود پايداري كنيد. وقتی که تسليم می‌شوید ممكن است در چند قدمی موفقيت باشيد. هدف خود را تصور كنيد حتي اگر آن را نمي‌بينيد. تجسم به شما شهامت مي‌دهد تا استقامت داشته باشيد و موفق شويد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 156
بازدید کل : 56076
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


parsskin go Up